خانواده ای بهشتی شدند !
هو الرحمن الرحیم
- حاجی ! حاجی صدامو می شنوی ؟! حاجی حسینم ... نیروی کمکی رو بفرستین ! حاجی ...
خط روی خط افتاده بود گمانم
که ز زمین ،
خدا شنید
و فوج فوج ملک
فرستاد برای کمک ...
راه زمین تا آسمان کم نبود !
و خط روی خط افتاد
و دل روی دل
آن هنگام که همسری ، فرزند ِ در جان کشیده اش را با آیات وحی آرام می کرد و رشته ی دل تسبیح ِ همسر از هم گسست ...
دل فرزندی بر دل مادری تپید ...
او مادر شد
اما نه اینجا !
در بهشت ،
فرزند را در آغوش کشید ...
درست کنار محسن ِ زهرا ( علیهما السلام ) ، علی ( علیه السلام ) اذان زمزمه کرد در گوش ِ نو رسیده ...
بهشتی به اقتدا ایستاد ، پشت علی ( علیه السلام )
و حسینی مکبر شد ...
ـــ
+ علیهم السلام
+ دلنوشت ( استفاده با ذکر نام گل نرگس )
+ گر پسندید ، به دلتان افتاد و دعایی خواستید بکنید ، هل اتی ای تقدیم کنید به روح مطهر معصومین بزرگوار ... تمامشان ... برای ظهور ، برای ...
کلمات کلیدی :